در معادله زندگی , آینده هیچ وقت با گذشته برابر نیست.
آنتونی رابینز
در معادله زندگی , آینده هیچ وقت با گذشته برابر نیست.
آنتونی رابینز
خدایا می خواهم در دایره آغوشت
شعاع عشق را تا بینهایت ادامه دهم...
تا در این ابدیت
___تو___
هر محالی را ممکن کنی...
هر صبح ک شروع زندگی دوباره ایست، برمی خیزم!
چرتکه ی زندگی ام همیشه روی میز تنهایی ام است!
هر روز حساب تو را از دیگران جـــــــــــدا میکنم...
ارسالی از دوست عزیزوب (آرزو خانوم)
در دستانت چرتکه ای بزرگ می بینم تقصیر تو نیست،باید حساب کرد...
حساب آینده - حساب حرف مردم-حساب روزهای نیامده ای که خواهند آمد
دیگران چه خوب زخم می زنند...باید حسابشان را داشت...
به چرتکه ات نگاه کن و به روزهای نیامده
حساب کردی؟
چه خوب!
در میان چرتکه ها،جایی برای من نیست!
/ چـــــــادرتو/
قـدر مـطـلـق تـوست
چـ ه خـوب بـاشے چـ ه بـد
از تـو "انـسانے خـوب" مےسـازد
یـادم بـاشـد ؛
● ● ● قـدر مـطـلـق عـدد را "مـثـبـت" جـلـوه نـمے دهـد،عـدد را مـثـبـت مـیـکـنـد ● ● ●
رياضي مسابقه اعداد است و اعداد بايد با توجه به علامت ها مسير را طي كنند.
ما بايد خط پايان و جواب را بیابیم . زندگي زيباست، زيبايي زندگي به رياضيات است
و زيبايي رياضيات به هندسه و زيبايي...هندسه به يك نقطه و زيبايي
نقطه به هيچ ... (انيشتن)
دوستان عزیز زیاد دقت نکنید ممکنه سرتون گیج بره...!







لازم نیست برای طولانی زیستنمان،
به روزهای زندگیمان اضافه کنیم،
تلاشمان این باشد که
"زندگی" را به روزهایمان اضافه کنیم ...
نقطه ی انتظار دایره ـ قسمت ارتفاع خیال
موازی عشق - تلاقی وصل
« زندگی جبر نیست هندسه است»
و من چند گاهیست مشغول محاسبات این هندسه ام
ارتفاع آسمان را بدست بیاورم
آری در پرواز تردید نخواهم کرد
می شود برای پروازم دعا کنید؟
مسافر

انسان ها صفر هایی هستن که هر چقدر هم پیش هم جمع بشن بازم صفرن ولی وقتی یه یک
بیاد اولشون میشن تمام هستی و ارزشمند میشن...این یک همون خدا است...
(دکتر علی شریعتی )
welcome my flower's friends

“انتگرال کوشی روی یک مسیر پیوسته هیچ است و صفر.” استاد گفت: پرنده سینه سرخ
کوچکی در هوا می پرد و من از پنجره پروازش را دنبال میکنم. بالا و بالاتر میرود تا آنکه
نقطهای میشود بر صفحه آبی آسمان. بدون شک انتگرال زندگی از تولد تا مرگ بی هیچ
تلاش و چالش، بی هیچ سیاهچالهای که بیفتی تویش، میشود یک نقطه بر لوح کبود دنیا و
دیگر هیچ. صدای استاد مزاحم خیال پردازیام میشود:“ولی وقتی که در مسیر قطب
وجود داشته باشد دیگر انتگرال کوشی صفر نمیشود و تابع باقیماندهای در آن
مسیر دارد.”استاد ادامه داد که چگونه باید باقیمانده تابع راحساب کرد اما من
دیگر نمیشنیدم.اولین بار که او را دیدم احساس کردم که روی ابرها شناورم.
تابع وجودم به بینهایت رسید. خستگی ناپذیر شده بودم. ولی وقتی که او رفت، من هم
گویی که به خلا پرتاب شده باشم، تابع وجودیام نامشخص شد… عشق در مسیر زندگیام
حفره ایجاد کرده بود…“اقای… آیا میتوانید انتگرال این تابع را محاسبه کنید؟”
استاد با من بود.“انتگرالِ من صفر نیست؛ کانتور زندگی من پیوسته نیست. عشق
قطب زندگیام است و من باقیمانده دارم.”صدای خودم را شنیدم که این جملات را
پشت سر هم شتابزده از زبان من گفت. لحظهای سکوت همه جا را فرا گرفت و بعد از
آن کلاس از خنده منفجر شد!“نظم کلاس را رعایت کنید. کلاس جای جوک و مسخره بازی
نیست”. این صدای فریاد استاد بود که میآمد ولی دیگر هیچ برایم اهمیت نداشت. مهم
این بود که بدانم که انتگرال زندگی من دیگر صفر نیست و من همچنان “باقی” ماندهام…
به قول ریاضیدانها وقتی دو منحنی به هم مماس میشوند، این بدین معناست که شیب این دو منحنی
در اون نقطه مساوی هم شده. یعنی ممکنه این دو منحنی قبلا همدیگر رو چندین بار در چندین
نقطه قطع کرده باشند یا که مدتها با فاصله از کنار هم گذشته باشند ولی در نقطه مماس شیب
این دو منحنی برابر هم میشود. آیا در عالم ریاضیات، میتوان عشق را اینگونه به تصویر کشید؟
یادمه وقتی خیلی بچه بودم با مادرم که بیرون میرفتم، روی انگشتهای پاهام بلند میشدم، دستم رو
میکشیدم تا بتونم نوک انگشتهای مادرم رو بگیرم. چقدر دلم قرص میشد وقتی نوک انگشتان
مادرم رو توی دستان کوچیکم میگرفتم. اما الان بزرگ شدم، قد کشیدم، از مادرم قد بلندتر شدم،
وقتی کنار مادرم می ایستم به زحمت پیشانی قشنگش هم ارتفاع با لبهایم میشه.روایت داریم
لبخند زدن اولاد توی صورت والدینش عبادته. وقتی به مادرم نگاه میکنم و لبهایم رو به خنده باز
میکنم، چه حال خوبی بهم دست میده، احساس میکنم بهترین منحنی دنیا روی صورت منه.
منحنی لبخند لبهایم به چشمهای مادرم. صورت من تنها و تنها با این منحنی زیباست.

اما
پیشانی مادرم با قد کشیدن من خط چروکهای زیادی به خودش گرفته. دلم گرفته. . . .
خط هایی که هر کدومش حکایتگر رنجها و سختیهایست که بخاطر من به وجود اومده،
حکایتگر گذشت روزها و شبهایی که دیگر بازگشتی برای او ندارد. چنان این خطوط
بر دلم چنگ میزنند که حس میکنم هیچ خط و منحنی ای توی دنیا برای من بدتر از خط
چروک پیشانی او نیست. پیر شدی مادر!مادرم، دخترت بقدری قد کشیده که وقتی کنارت
می ایسته لبهاش هم ارتفاع با پیشانی قشنگت میشه. بگذار بهترین منحنی دنیا را بر بدترین
منحنی دنیا مماس کنم. بگذار لبهایم را بر خطهای پیشانیت بگذارم و اونها رو ببوسم.گرچه
بارها من با حرفهایم پیشانیت را به اخم وادار کرده ام. گرچه خیلی وقتها بی تفاوت از کنار
نگرانی هایت گذشتم و در تمام این سالها نفهمیدم که بهترین سالهای عمرت را صرف
من کردی. اما بگذار تا دیر نشده در نمودار عالم هستی با بوسه ای لبهایم را مماس خطهای
پیشانیت کنم. بگذار شیب دلم را برابر شیب دل دریایت کنم. بگذار مانند دوران کودکیم
یک بار دیگر انگشتان تو را در دستانم بگیرم و دل آشفته ام را قرص و محکم کنم...
بگذار...این پست رو تقدیم به مادر عزیزم میکنم...همیشه برقرار باشی...

تفکر یک حرکت درونی است که ترسیم کننده رفتارهای بیرونی است . تفکر ،
حرکت از یک نقطه مجهول به یک نقطه معلوم است برای اینکه مجهول به معلوم
تبدیل شود.

در قانون زندگی معلوم ها و مجهول هایمان را به زحمت
کنار هم میچینیم...
فرمول وار...مرتب و بی نقص... و دیگران با یک اشاره
همه چیز را بر هم می زنند...

روزی روزگاری، ریاضی وزندگی چه لذت بخش بودزمانی که توانستم
انگشتان دستم را بشمارم وبفهمم که من هم مانند بقیه ده انگشت دارم. چه هیجانی
داشت فهمیدن اینکه من یک کتاب ودو قلم دارم.چه شگفت انگیز بود که من خودم
توانستم سیبم را میان دوستانم قسمت کنم.چه احساس عجیبی به من دست داد، هنگامی
کهآدامس ده تومانی خواستم ومغازه دار در عوض اسکناس بیست تومانی،ده تومان
به من پس داد.ومن مطمئن از اینکه پولم را درست پس داده است. عرش را سیر میکردم
چون شماره تلفن خانه را نوشته وبه دوستم می دادم.ریاضی اینگونه وارد زندگی من شد.
اما انگاربا بزرگ شدنم،نامحسوسات نیز افزایش پیدا می کرد. رادیکال 2 در زندگی من
وجود نداشت.من انرا حس نکردم وهیچگاه به کار نبردم.من فقط حفظ کردم گنگ است،
ریشه صحیح ندارد،نا متناوب است، حدود 1/4است.بخش بر دو سینوس 45 درجه است و...
بدون رادیکال دو وبا رادیکال دو زندگی برای من یکسان بود. اما حسی درونی می گفت
رادیکال دو هم در این دنیا جایی داردولی نه در دنیای من! ریاضی فقط شده بود:تابع وحد
ومشتق وانتگرال وزیر فضا وچند قضیه وچیزی فراتر از آن نبود ومحفوظات صرف بود.
دوستان عزیز لطفا به ادامه مطلب برید و تست هوش جالبم رو مشاهده کنید.
امیدوارم خوشتون بیاد...موفق باشید.

شاید به نظر شما این تصویر دو فرد میباشد اما اینگونه نیست!
در تصویر 9 دلفین وجود دارد در مدت زمان 5 ثانیه آنها را بیابید...
در بازی زندگی، وقتی به عقل مان استراحت می دهیم ، آنوقت
مجبورمی شویم بازوبند کاپیتانی را به بازوی جهل مان ببندیم...
نیمکره چپ مغز شما فعال و توسعه یافته است. این بخش از ذهن تواناییهای زبانی شما
را به عهده دارد. این نیمه از مغز گفتار و توانایی خواندن و نوشتن شما را کنترل میکند.
همچنین حقایق، نامها، تاریخ و نوشتهها را به یاد شما میآورد. سمت چپ مغز مسئول منطق
و تجزیه و تحلیل است. به این معنی که تمام واقعیات را بررسی میکند. اعداد وسمبلهای
ریاضی توسط این بخش شناخته میشوند. اطلاعات از طریق نیمکره چپ مغز بترتیب
پردازش میشوند.
نیمکره راست مغز شما فعال است. نیم کره راست متخصص پردازش اطلاعات تصویری و
نمادهاست اما نه اطلاعات کلمهای. این نیمه از مغز به ما فرصت خواب دیدن و خیالبافی
را میدهد. با کمک نیمکره راست، ما میتوانیم داستانهای مختلف را با هم ترکیب کنیم.
همچنین این نیمکره مسئول تواناییهای موسیقی و هنرهای تجسمی است. نیمکره راست
به طور همزمان میتواند بسیاری از اطلاعات مختلف را پردازش کند. این بخش میتواند
مشکلات را حل کند اما نه با استفاده از تجزیه و تحلیل.
آیا ریاضیات میتواند در آینده جنگ را پیشبینی کند؟
ردپای علم ریاضیات را میتوان تقریباً در هر علم دیگری مشاهده کرد و
به اعتقاد خیلیها دنیا بر اساس ریاضیات کار میکند. اما آیا میتوان
برای همه رویدادها الگویی ریاضی تعیین کرد و آنها راپیش از وقوع
پیشبینی کرد؟ آیا روزی سوپرکامپیوترها قادر خواهند بود جنگها،
انقلابها و حتی سرقتهای مسلحانه را پیشبینی کنند؟

Kalev Leetaru یک دانشمند مشهور و از کارمندان شرکت یاهوست که یک سوپر
کامپیوتر به نام Nautilus در دانشگاه ایلیونویز امریکا دارد. او مدتهاست که روی پروژههای
بزرگ ریاضی کار میکند و سعی دارد به کمک ریاضیات رفتار انسانها و ملتها را پیشبینی کند
و تاکنون ۳ پتنت هم در این زمینه به ثبت رسانده است. او هنوز نمیداند انقلاب بعدی قرار است
کجا اتفاق بیفتد اما به شدت روی این موضوع کار میکند. تاکنون لیتارو صدها میلیون مقاله را
به خورد سوپرکامپیوترش داده است که از رسانههای سراسر دنیا طی مدت سی سال جمعآوری
شده است. لیتارو اخبار را با توجه به جغرافیا، نژاد و احساسات رمزگشایی کرده و به این ترتیب
توانسته شبکهای از حدود صد تریلیون رابطه معنایی به وجود بیاورد.

برای مثال در مورد بحران مصر لیتارو و ناتیلوس ۵۲۴۳۸ گزارش مختلف را آنالیز و بررسی
کردهاند و به نتایج جالبی هم دست یافتهاند. این اطلاعات نشان میدهد در ژانویه سال ۲۰۱۱
درست قبل از انقلاب مصر، اوضاع و حالات احساسی مصر و مردمش به طور محسوسی وخیم
شده بود به طوری که پیش از این تنها در سال ۱۹۹۱ و درست پیش از جنگ خلیج فارس
(Gulf War) اوضاع اینگونه بوده است. نتیجهگیری لیتارو از این موضوع چیست؟ بهار
عربی قابل پیشبینی بود. (بهار عربی به سلسله اعتراضات و انقلابهای اخیر ملتهای عربی از
اواخر سال ۲۰۱۰ اطلاق میشود.)

لیتارو میگوید: “این درست شبیه به پیشبینی آب و هواست؛ ۷۰ درصد احتمال بارش باران
یعنی ممکن است فردا باران نبارد اما احتمالاً ارزش حمل یک چتر را دارد چرا که شرایط
بارش باران فراهم است.”به اعتقاد لیتارو تحولات سیاسی هیچگاه ناگهانی و از آسمان ظاهر
نمیشوند بلکه وقوعشان را با ارسال “سیگنالهای ضعیف” خبر میدهند. این سیگنالها
میتوانند انباشتگی رویدادهایی خاص و مشابه و یا انتشار امواجی از ایدهها و اعتقادات جدید
در یک منطقه باشند. مورد دوم دقیقاً همان سیگنالهایی است که در مورد بهار عربی دیدهشد: در
اوایل سال ۲۰۱۱ افراد بیشتر و بیشتری از فیسبوک و توییتر در تونس و مصر استفاده کردند.
لیتارو با این الگوریتم و فرضیه نه تنها انقلاب مصر را پیشبینی کرد بلکه رویدادهای تونس و
لیبی را هم توجیه کرد. البته مطالعات او یک اشکال بزرگ دارد: او فعلاً فقط رویدادها را پس از
وقوعشان پیشبینی کرده است! (شاید واژه پیشبینی برای این کارش صحیح نباشد) برای همین
هم به او لقب “کاپیتان ادراک” یا Captain Hindsight را دادهاند.چیزی برای از دست
دادن وجود ندارد با اینکه هنوز سوپرکامپیوترها پیشبینی مهمی درباره اتفاقات آینده انجام ندادهاند
و یا هنوز درستی پیشبینیها مشخص نشده اما لیتارو معتقد است باید به آنها شانس پیشبینی را
داد؛ چرا که انسانها در مورد پیشبینی رویدادهای بزرگ دنیا حتی از کامپیوترها هم بدتر عمل
کردهاند. شکست دانشمندان سیاسی را در حوادث اخیر دنیا کسی پیشبینی نمیکر و کارشناسان
سیاسی خاورمیانه و سازمان CIA رژیم مبارک را درست پیش از فروپاشی پایدار عنوان کرده بودند.

در واقع این اولین باری نبود که کارشناسان در پیشبینی اوضاع اشتباه میکردند. به طور مثال
بحران مالی سال ۲۰۰۹ و یا سقوط شوروی سابق را در سال ۱۹۹۰ همه را شگفتزده و
متعجب کرد. رفتارشناسان میگویند علت این امر عملکرد ذاتی مغز انسان به پایداری وضع
پس حالا که انسانها برای پیشبینی وقایع دنیا انقدر نامطمئن عمل میکنند باید به کامپیوترها
فرصت داد. اطلاعات عظیم یا Big data عبارتی است که شاید پیشبینیها را ممکن کند.
Big data توسط سوپرکامپیوترها اطلاعات وسیعی از مردم سراسر دنیا را جمعآوری کرده
و آنها را بررسی میکند. توییتر، فیسبوک، گوگل پلاس و دیگر شبکههای اجتماعی مانند
قیفهای بزرگی برای ترسها، نگرانیها و امیدهای انسانهای سراسر دنیا عمل میکنند.
چه کسی اهمیت میدهد؟حالا این سوال پیش میآید که پیشبینیهایی که هیچگاه با احتمال
وقوع بالا عنوان نمیشوند به کار چه کسی میآید؟ کمپانیهایی که در سطح جهانی کار
میکنند و یا سرمایهگذاران در بورس و سهام چنین شرکتهایی میتوانند از اطلاعات Big data
به نفع خودشان استفاده کنند؛ به طور مثال بهار عربی برای بسیاری تجارتهای منطقهای شوک
بزرگی بود. تحولات سیاسی توازن قدرت را تغییر داد و نیروهای امنیتی را تضعیف کرد؛ به همین
خاطر آمار جرایم در بسیاری نقاط به یکباره بالا رفت.حملات تروریستی در شمال افریقا به
یک تهدید دائمی تبدیل شده و خطر آدمربایی مسافران خارجی و توریستها بیشتر و بیشتر شده
است. با وجود این ناآرامیها کمپانیهای بزرگ میخواهند بدانند آیا ارزش دارد که در چنین
مناطقی سرمایهگذاری کنند و یا اگر اینکار را انجام دادهاند چگونه میتوانند منافعشان را حفظ کنند.
چیزی که این کمپانیها نیاز دارند یک سیستم هشدار قابل اتکاست که بدانند چه موقع برای
سرمایهگذاری مناسب است و چه موقع باید فعالیت اقتصادی را در منطقهای متوقف کرد.

یک کمپانی نرمافزار امریکایی به نام Recorded Future روشی دیگر برای برخورد
با Big data ابداع کرده است. روش این کمپانی “بازیابی اطلاعات” یا information retrieval
نام دارد. این روش بلاگها، نشریات، منابع اطلاعات عمومی، وبسایتهای دولتی و دیتابیسهای
مالی آنلاین را اسکن کرده و محتوای آنها را آنالیز میکند. این سیستم سعی میکند با ارتباط دادن
رویدادها، شخصیتها و موقعیتهای مختلف تصویری از گذشته، حال و در نهایت آینده ایجاد کند.
فناوری جدید Recorded Future اخیراً سرمایهگذاران بزرگی مانند گوگل و CIA را جذب کرده است.
یک روش دیگر برای پیشبینی آینده predictive modelling یا مدلسازی پیشگویانه نام دارد.
این روش از سال ۲۰۰۵ توسط نیروهای پلیس امریکا به کار گرفته میشد. در این روش با برنامهای
شبیه به فیلم Minority Report پلیس سعی کرده تا با نرمافزاری به نام Blue Crush که
توسط IBM طراحی شده پیشبینی کند که در کجا و چه وقتی جرمی اتفاق خواهد افتاد. به طور مثال
وقتی این نرمافزار وقوع یک سرقت را پیشبینی میکرد نیروهای پلیس در آن مکان منتظر میماندند
تا از سرقت یک جواهرفروشی جلوگیری کنند. شاید به نظرتان این راهکار عملی نباشد اما جالب
است بدانید در برخی شهرها با این روش ۳۰ درصد از آمار جرایم کم شده است.
Blue Crush و Nautilus دو قدم بزرگ در جهت پیشبینی آینده هستند که هر دو بر پایه
حجم عظیم اطلاعات و قدرت پردازش اطلاعات کار میکنند؛ چیزهایی که روز به روز ارزانتر و
قابل تهیهتر میشوند. نظر شما چیست؟ آیا سوپرکامپیوترها برای اولین بار از نظر هوش بر
انسان غلبه خواهند کرد؟
به نام او که عالم را بر اساس « حساب » و « هندسه » آفرید . آری به نام
او که همه چیز دنیا را بر اساس حساب استوار کرد و بر پایه هندسه نظم
بخشید .دوست خوبم سلام ! امیداورم روزهای زندگی ات سرشا راز تلاشهای
مثبت و منطبق بر خط راست در جهت رسیدن به خدای یگانه باشد . بدان
که « امید » راباید به منزله مرکزی دانست که کلیه امور بشری مانند دایره
پیرامون آن می چرخد و« عمل » همان تلاش های مثبت اوست که او رابه
مقصد می رساند . دوست خوبم ! اگر« حساب عمرمان » را داشته باشیم
« آدم حسابی »می شویم .بنابراین ازحساب امور زند گی خود غافل نشویم
چرا که ذات حق دائم به کار حساب مشغول است . دوست خوبم ! اگرچه
منطق ضامن سلامت کار یک ریاضیدان است ولی منبع تغذیه او نیست نان
روزانه او را مسائل مهمتر ، که موجب پیشرفت او می شوند تامین می کند .
دوست خوبم !چه زیباست دررفتاربا دیگران خوبی ها راجمع کنیم ، بدی هارا
تفریق نماییم ، شادی ها را ضرب نماییم ، غم ها را تقسیم نموده،از نفرت ها
جذر بگیریم و محبت ها رابه توان برسانیم .هندسه شخصیت خود رابا خطوطی
منظم و راست ترسیم کنیم و فراموش نکنیم که یک انسان مسئول باید زندگی
فردی اش را بر دو اصل منفی استوار کند تا زندگی اجتماعی و اقتصادی اش
همواره براساس اصل مثبتی پایدار بماند : اول آنکه بیش از نیاز نخوا سته
باشد تا برای کسب آن خود را به خفت بیندازد دوم آنکه بیش از نیاز نداشته
باشد تا برای حفظ آن در هراس بیافتد . دوست خوبم ! د زندگی خودآزاد گی
پیشه کن وفراموش نکن؛آنانکه دل به «عرض» یک صندلی بسته اند در
« طول » زندگی اسیربوده اند .دوست خوبم ! درانتخاب دوستان و همنشینانت
دقت کن و همیشه آنان را از میان دانایان و خردمندان برگزین زیرا خردمند
با خردمند سازگاراست اما نادان نه با دانا سازگاراست نه با نادان دیگرچونانکه
خط راست برخط راست دیگر منطبق می شود اما خط ناراست نه بر ناراست دیگر
منطبق می شود نه بر راست .
در معادلات زندگی هیچ گاه از علامت منفی استفاده نکنیم، به خاطر داشته
باشیم که تفکر منفی از آن چنان قدرتی برخوردار است که می تواند با قرار
گرفتن در پشت یک معادله بزرگ زندگی، همه علامت های مثبت آن را تغییر
داده و مانند خود منفی بسازد...خدایا معادله ی این زندگی چندین مجهول بزرگ
دارد . مجهولات بر معلومات می چربد و کفه ی ترازوی زندگیمان از مجهولات
سنگین تر است ، و به خداییت قسم عقلی داریم که هر چه بکوشد نمی تواند از
حل معادله پر مجهول زندگی برآید، از آنسو است که پذیرش این تقدیر برایش
دشوار است ...! خدایا همواره تکیه گاهمان باش...

شما مي توانيد ميليون ها بار بگوييد متاسفم ،مي توانيد
هر قدر كه خواستيد بگوييد دوستت دارم .هر چه دلتان
ميخواهد بگوييد ،هر وقت كه خواستيد .ولي اگر
نمي توانيد حرف هايتان را ثابت كنيد ،
بهتر است چيزي نگوييد !
معادله زندگي !!!
زندگي + عشق = شادي +
زندگي – عشق = اندوه
_________________
اندوه + شادي =2زندگي
بنابراين :
اندوه + شادي
زندگي =_______________
2
يك دوم اندوه + يك دوم شادي = زندگي
اين زندگي واقعي است يعني نيش و نوش با هم !
پس از آن لذت ببريد !
سلام خدمت تمومی دوستان عزیز.راستش 18 آبان تولد یک سالگی
وبم هست...این تولد رو اول به خودم که وب رو باعشق فراوان
اداره میکنم و سپس به وب عزیزم تبریک میگم...از کلیه دوستان
گل وبلاگ که واقعا با حمایت های بی دریغشون بهم انرژی دادن
سپاسگزارم...همیشه شادکام باااااشید.

وقتی کسی با شما مانند یک گزینه رفتار می کند، با خارج کردن خودتان از معادله،
به او کمک کنید تا انتخابهایش را محدود کند.
این تست هوش یکی از امتحانات استخدامی بخش IT یکی از دانشگاه های ژاپن بوده است.
این بازی به زبان ژاپنی می باشد اما برای شروع بازی کافی است بعد از این که وارد صفحه
شدید روی دکمه ی آبی دایره ای شکل کلیک کنید
قوانین بازی : خوب دقت کنید.
.
۱- در هر بار، حداکثر ۲ نفر باقایق می توانند به طرف دیگر رودخانه بروند.
.
۲-پدر نمی تواند بدون حضور مادر ، با دختران تنها بماند.
.
۳-مادر هم ، نمی تواند بدون حضور پدر ، با پسرها بماند.
.
۴-دختر مو قرمز (شرور ) نباید با هیچیک از اعضای خانواده تنها بماند.
,
۵- تنها پلیس ، پدر و مادر می توانند قایق را برانند.
,
با کلیک روی افراد اونا سوار قایق میشن
,
و با کلیک روی دکمه قرمز میله کنار اسکله ، قایق حرکت می کند.
برای انجام بازی بعد از کلیک بر روی لینک زیر وارد صفحه که می شوید دکمه ی دایره ای
شکل را کلیک می کنید: